نخستین بار که از بلژیک ها نامی به میان آمده در تفاسیر و خاطرات قیصر رم ژول سزار (1) است. خاطرات وی پیرامون جنگ قوم گُل و جنگ داخلی است که در سالهای 58 تا 51 پیش از میلاد روی داد. قیصر می گوید بلژیکها نسبت به قبائل دیگر گُل از حیثیت شهامت ممتازترند.

در اوائل مسیحیّت ساکنان این کشور در بیشتر نقاط از قوم سِلت یا کِلت بوده اند و مانند دیگر اقوام اروپا از ماوراء رودخانه ی رَن به آن سرزمین کوچ کرده اند. قبائل سلحشور این قوم دسته های کوچکی گردآورده و برای ژول سزار قیصر روم مزاحمت فراهم می کردند. امّا طولی نکشید که تمدّن رم را پذیرفتند.

طیّ دو قرن طوایف ژرمن به این سرزمین رخنه کردند. سرانجام در قرن سوّم و چهارم میلادی تیره ی معروف به سالیک (2) از قوم فرنک سیل آسا بسوی آن مرز و بوم سرازیر شد و قسمتهای شمالی را فرا گرفت. جنگل بزرگی که جزء منطقه ی رمیها بود مانع پیشرفت آنها شد. با وجود تاخت و تازها و دست اندازیهای طوایف ژرمن نفوذ رم هرگز از آنجا برکنده نشد. از قرن پنجم که این دو قوم (3) مناطق یادشده را اشغال کردند بیش از 1400 سال می گذرد و هنوز در اشغال آنهاست.

در قرون وسطی بلژیک گرفتار مصائب ملوک الطوایفی و مشقّات جنگهای دائمی بود. سرانجام روزگار سختی و تلخکامی سپری شد و دوران پیشرفت و کامیابی فرا رسید و منطقه ی فلاندر (4) در قرون چهاردهم و پانزدهم مرکز اقتصادی اروپای غربی گردید.

فرمانروایان خِطّه ی بُورگُنی (5) که « دوک » نامیده شده اند بسال 1384 میلادی بقدرت رسیدند و استانهای بلژیک و هلند را متّحد و متمرکز ساختند. این وضع در قرن شانزدهم و در عهد فرمانروایان اسپانیائی ( امپراطوری شارل پنجم (6) و پسرش فیلیپ دوم (7) از خاندان هابسبورگ ) دوام یافت. حکومت استبدادی فیلیپ احساسات ملّی هند را برانگیخت. در نتیجه ی قیام مذهبی در قرن شانزدهم استانهای شمالی ( هلند امروز ) از استانهای جنوبی جدا شدند و در سال 1579 هفت استان از استانهای شمال اتحادیّه ی اوترِشت (8) را بوجود آوردند و دو سال بعد استقلال خود را اعلام کردند ولی اسپانیا بر بلژیک تسلّط داشت و کیش رسمی بلژیک مذهب کاتولیک رُم بود.

از آن تاریخ تا انقلاب 1830 میلادی بلژیک میدان رقابت بین المللی شد. اسپانیا و فرانسه و انگلستان و بعداً اطریش همه برای ربودن این گوهر گرانبها کمر بستند. بموجب پیمان صلح وِستفالی (9) بتاریخ 1648 میلادی قسمتی از خاک بلژیک به هلند و قسمت دیگر بموجب عهدنامه های پیرِنه ( 1659 ) (10) و اِکس لاشاپِل (11) ( 1668 ) و نیمگِ یا نیمِگِن (12) ( 1678 ) بفرانسه واگذار شد.

طبق پیمان صلح اُترِشت ( 1713 ) و عهدنامه ی 1715 (13) بلژیک از چنگ اسپانیا درآمد و بدست اطریش افتاد. در سال 1790 شورشی درگرفت که خوابانده شد. در سال 1794 فرانسه قسمت اشغالی اطریش را در هلند بار دیگر گشود و تا شکست ناپلئون بسال 1814 ناحیه ی مزبور در تصرّف فرانسه بود. سپس در نتیجه ی کنگره ی وین ( 1815 ) بلژیک و هلند عقد اتّحاد بستند، امّا بدلائل مذهبی و مالی و سیاسی و فرهنگی و اختلاف زبان و ناسازگاری دو کشور و نفوذ بیگانگان در 25 ماه اوت 1830 بلژیکها بر هلندیها شوریدند و پیروز شدند. در 25 ماه سپتامبر 1830 حکومت موقّت بروکسل استقلال بلژیک را اعلام کرد.

چون سخن از زبان بمیان آمد باید دانست که قسمت اعظم مردم بلژیک به زبان فلامان (14) مربوط به ناحیه ی فلاندر و بقیّه در استانهای جنوبی به زبان فرانسه و عدّه ای به هر دو زبان سخن می گویند. نسبت زبان فلامان به زبان هلندی همان نسبت زبان آمریکائی به انگلیسی است. هر دو زبان رسمی است و در مدارس و محاکم و مجالس مقنّنه از هر دو زبان استفاده می شود و همه ی اسناد دولت به دو زبان است. در بروکسل پایتخت بلژیک به هر دو زبان تکلم می کنند.
 

سلطنت مشروطه

کنگره ی ملّی بتاریخ هفتم فوریه 1831 میلادی به قانون اساسی بلژیک رأی داد و شاهزاده لِئوپولد (15) به پادشاهی انتخاب شد. هلندیها پادشاه را برسمیت نشناختند و همان سال به خاک بلژیک لشکر کشیدند. سپاهیان فرانسه بکمک بلژیک شتافتند و جنگ پایان یافت. مقام جهانی و استقلال و بیطرفی بلژیک بسال 1839 کاملاً شناخته شد.

سلطنت موروثی و حق پسر ارشد پادشاه است. اگر وارثی برای تخت و تاج نباشد پادشاه می تواند با موافقت مجلسین دیگری را بعنوان جانشین انتخاب کند. عزل و نصب وزیران با پادشاه است ولی وزیر در برابر مجلس نمایندگان و مجلس سنا مسئول است.

پادشاه فرمانده کلّ قواست. انعقاد عهدنامه ها بنام پادشاه و بتصویب پارلمان است. احکام پادشاه وقتی قابل اجراست که به امضای وزیر مسئول برسد. اداره ی امور استانهای نه گانه با انجمنهای ایالتی به انتخاب مردم محل است. در هر شهری انجمن شهر به مدّت شش سال به رأی مردم برگزیده می شود. شهردار از طرف دولت منصوب می گردد. انتخاب استاندار به پیشنهاد وزیر کشور و به فرمان پادشاه است. استاندار بر تصمیمات انجمنها نظارت دارد و هر استانی به چند شهرستان (16) تقسیم می شود. استانها و شهرستانهای بلژیک نسبت به استانها و شهرستانهای دیگر اروپا از استقلال بیشتری برخوردارند. از باب مثال استانها و شهرستانها می توانند درباره ی آب و برق و گاز و امور مربوط به حمل و نقل و عبور و مرور میان خود قرارداد ببندند و وامهای طویل المدت بگیرند.
 

بنِه لوکس

آلمانها در جنگ جهانی اوّل و دوم بیطرفی بلژیک را نقض کردند. بعد از جنگ جهانی دوم با بهره برداری از اورانیوم کُنگو (17) و اتّحاد گمرکی با کشورهای هلند و لوکسامبورگ ( 1947 ) اوضاع اقتصادی بلژیک بهبود یافت. این اتحادیّه گمرکی را « بِنه لوکس (18) » نامیده اند. ترکیب این لفظ اختصاری از حروف اول سه کشور است بدین ترتیب: حرف « ب » از بلژیک. « نـ » از نِذِرلَند (19) که همان هلند است. « لوکس » از لوکسامبورگ ( یا لوکزامبورگ ). « بِنِه لوکس » در حقیقت سرمشق و طلایه ی اتّحاد اقتصادی جامعه ی اروپائی بوده است. طبق این پیمان جریان سرمایه و کالا و خدمات حمل و نقل و عبور و مرور میان هر سه کشور آزاد شد و مقرر گردید سیاست بازرگانی مشترکی نسبت به دیگر کشورها اتّخاذ شود و درباره ی سرمایه گذاری و کشاورزی و امور اجتماعی سیاست خود را هم آهنگ سازند.
 

 

قوّه ی قضائیه

اختیارات قوای سه گانه مساویست. دادرسان عمّال قوه ی مجریه نیستند، بلکه نمایندگان مستقل مردم بشمار می روند. تعداد حوزه های صلحیّه یا دادگاه بخش که پائین ترین مرجع قضائیست به 230 می رسد و هر حوزه ای یک امین صلح دارد. در درجات بالاتر 26 حوزه ی قضائی شهرستان ( بدایت ) و سه حوزه ی استینافی یا پژوهشی استان و یک دیوان عالی کشور است (20). اضافه بر محاکم مزبور دادگاههای اختصاصی برای امور نظامی و بازرگانی و کارگری به انواع مختلف وجود دارد.

بعقیده ی یکی از محقّقین معاصر (21) مردم آن کشور را عادات بر اینست که زیر بار قوانین خلاف عدل نروند و این امر را سبب دو چیز است: اوّل تجارب تلخی که از دوران سُلطه ی چهار دولت بیگانه ( اسپانیا و اطریش و فرانسه و آلمان ) در خاطره ی مردم مانده است. دوّم مدت کوتاهی که بحکم اجبار با هلند یکی شدند و دولت واحدی از هر دو کشور بوجود آمد. در سال 1942 میلادی رئیس حکومت نظامی آلمانی در بلژیک گفت: « بلژیکها به انضباط تن نمی دهند و همیشه سعی آنها در سرپیچی از قانونست، ولی در آلمان همه در برابر قانون مطیع و فرمانبردارند ولو اینکه قانون خوشایند نباشد. »

قانون اساسی چند بار اصلاح شده است ( 1893 و 1920 و 1921 ) و در بسیاری موارد در طرح ریزی دستگاه قضائی از قوانین فرانسه پیروی کرده اند (22). تأثیر اعلامیه ی استقلال امریکا و اعلامیه ی فرانسه پیرامون حقوق بشر و افراد کشور در قوانین بلژیک نمایان است (23).
 

پی‌نوشت‌ها:

1- commentaires, Memoires de Jules cesar sur la Guerre des Gaules et sur la Guerre civile.
Julius caesars commentaries on the Gallic war ( 58-51 B. c. )
2- Les Francs saliens.
3- Romanized celtic walloons, Germanic Flemings.
4- Flandre.
5- Bourgogne.
6- charles V.
7- philp II.
8- l union d utrecht.
9- westphalie.
10- les traites des pyrenees.
11- Aix- la- chapelle.
12- به املاهای مختلف Nijmegen Nimegue, Nimeguen, Nimwegen.
13- Barrier Treaty.
14- la langue Flamande.
15- Leopold I, prince de saxe- coubourg- Gotha ( 1790-1865 )
( شوهر پرنسس شارلوت شاهزاده خانم فقید انگلستان princess charlotte ).
16- arrondissements.
17- کنگو از سال 1908 میلادی مستعمره ی بلژیک شد و در ماه ژوئن 1960 بلژیک استقلال آنرا شناخت.
18- Benelux.
19- Netherland.
20- La cour de cassation ou Hof van verbreking .
21- Jean Albert Goris, Belgium- The Judicial system, The Encyclopedia Americana, vol.3, p.467.
22- Goris, Jean Albert.- Belgium, National Government. Enc. Am., vol.3, p. 466.
23- Lambert, James Douglas, and stijns, Marcel Henri, president of International Federation of Journalists, Editor in chief of Het Laatse Nieuws, Brussels, Belgium, president of Belgian News Bureau. Enc. Br. 1960: Belgium, Legal system, p. 361.

 

منبع مقاله :

صالح، علی پاشا؛ (1390)، سرگذشت قانون ( مباحثی از تاریخ حقوق، دورنمایی از روزگاران پیشین تا امروز )، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران